Download presentation
Presentation is loading. Please wait.
1
1- خدا ملجاء و قوت من است؛ صخره قوی من اوست
1- خدا ملجاء و قوت من است؛ صخره قوی من اوست! سپر و شاخ نجاتم خداست؛ قلعه بلند من اوست! شکر ای پدر؛ شکر ای پسر؛ شکر بر تو ای روح القدس! (2) 2- بياييد خدا را بسراييم، آواز شادمانی دهيم! صخره نجات را بستاييم، در حضورش با حمد آييم! شکر ای پدر؛ شکر ای پسر؛ شکر بر تو ای روح القدس! (2) 3- در نام قدوسش فخر نماييد؛ رويش را دايم طلبيد! کارهای عجيبش را ذکر کنيد؛ نام يهوه را خوانيد! شکر ای پدر؛ شکر ای پسر؛ شکر بر تو ای روح القدس! (2) 4- تسبيح بخوانيد، تسبيح بخوانيد، خدا را تسبيح بخوانيد! جميع لشکرهای خداوند، نام او را تسبيح خوانيد! شکر ای پدر؛ شکر ای پسر؛ شکر بر تو ای روح القدس! (2)
2
1- خدا فرستاد پسرش عيسی را، با مهر شفا داد و عفو فرمود
1- خدا فرستاد پسرش عيسی را، با مهر شفا داد و عفو فرمود. او زيست و مرد تا آزادم سازد، قبر خالی گويد منجيم زنده است. چون زنده است از فردا نترسم، چون زنده است ترسی ندارم. چون دانم آينده در دستهای اوست، پس زيستن ارزش دارد چون او زنده است. 2- روزی که من از نهر موت بگذرم، رنجهايم به پايان می رسد. چون پس از مرگم آيد پيروزی، با چشمانم بينم که عيسی زنده است. چون زنده است از فردا نترسم، چون زنده است ترسی ندارم. چون دانم آينده در دستهای اوست، پس زيستن ارزش دارد چون او زنده است. 3- بزودی عيسی به جهان باز آيد، ای عزيزان دانيد وقت کم است. وقتی او آيد ايمانداران را، به حضور پر جلال خدا برد. چون زنده است از فردا نترسم، چون زنده است ترسی ندارم. چون دانم آينده در دستهای اوست، پس زيستن ارزش دارد چون او زنده است. 1- God sent His Son. They called Him, Jesus. He came to love, heal, and forgive. He lived and died to buy my pardon. And life is worth the living just because He lives. Because He lives, I can face tomorrow. Because He lives, all fear is gone. Because I know He holds the future. I can face uncertain days because He lives 2- How sweet to hold a new born baby, And feel the pride and joy he gives But greater still the calm assurance, This child can face uncertain days because He lives Because He lives, I can face tomorrow. Because He lives, all fear is gone. Because I know He holds the future. I can face uncertain days because He lives 3- And then one day I'll cross the river, I'll fight life's final war with pain; And then as death gives way to victory, I'll see the lights of glory and I'll know He reigns. Because He lives, I can face tomorrow. Because He lives, all fear is gone. Because I know He holds the future. I can face uncertain days because He lives.
3
خدا نيکوست، با شادی سراييم خدا نيکوست، حمدش گوييم
خدا نيکوست، شکی نداريم خدا نيکوست، يقين داريم چون بياد آرم محبتش قلبم حمد گويد، از شادی می رقصم چون در قلبش بهرم جايی است سويش روم با اشتياق * * * * * God is good, we sing and shout it God is good, we celebrate. God is good, no more we doubt it God is good, we know it’s true. And when I think of His love for me My heart fills with praise And I feel like dancing For in His heart there is room for me And I run with arms open wide Psalm مزمور 113
4
1- خداوند آسمانی، ای منشا محبت. انوار مهر ابدی، حاکی از لطف و رحمت
1- خداوند آسمانی، ای منشا محبت! انوار مهر ابدی، حاکی از لطف و رحمت! ده مرا تعميدی نو، ز مهر و محبت! تا شوم شبيه تو، کامل ز هر جهت! (2) 2- رحمت تو ای خداوند، گيرد دست گمرهان. هر چند عدل آسمانی، محکوم کند هر عصيان. ده مرا تعميدی نو، ز مهر و محبت! تا شوم شبيه تو، کامل ز هر جهت! (2) 3- در طوفان زندگانی، در ظلمت آسمان؛ خورشيدِ محبت توست، از پس ابرها عيان! ده مرا تعميدی نو، ز مهر و محبت! تا شوم شبيه تو، کامل ز هر جهت! (2) 4- بارش محبت تو هرگز فانی نگردد، گر چه خلقت و جهان به امر تو معدوم شود! ده مرا تعميدی نو، ز مهر و محبت! تا شوم شبيه تو، کامل ز هر جهت! (2)
5
1- خداوندا تو آگاهی، ز اندک آرزوی من، شناسی بنده خود را، و دانی جمله خوی من! بود مهرت ز حد بيرون، تو ای نيکو شبان من؛ چنين گفتی که آگاهی، ز دانه دانه موی من. (2) 2- گهِ فرسودگی و غم، زمان شادی وعزت، به درگاهت شتابانم، که باز است آن بسوی من! در اين دنيا تو را دارم، يگانه مهربان من؛ بْوُد فخرم همه در تو، تو هستی آبروی من. (2) 3- تو را دارم چه خوشبختم، هميشه شاد و خوشوقتم، خوش آن روزی که پيوستم، به تو ای مهربان من! تو را دارم که را خواهم، تويی مقصود و هم راهم؛ به نزدت دائم آرامم، تو ای نيکو شبان من. (2) 4- تو را دارم چه زيبايی، به هر جايی تو پيدايی، وفاداری و می آيی، به دنبال روان من! تو را دارم که آزادم، همی وارسته دلشادم؛ وجود خود به تو دادم، تو ای عاشق به جان من. (2)
6
1- خداوندا تو را از خود هم اکنون فرسنگها دور می بينم گر چه به تو ايمان دارم اقرار می نمايم سخت است دعا کنم ندانم چه بگويم با چه آغاز کنم اما با فيض تو قلبم باز کنم سرايم حمدگويم در دشوارترين اوقات در درد و هم تنگی سرايم حمدگويم دستان بهرت افرازم چون کلامت راست است سرايم 2- خداوند نقشه هايت را بهره زندگیم ندانم اما چون جان دادی بهرم اطمينان خود را عيسی بر تو نهم ندانم چه بگويم با چه آغاز کنم اما با فيض تو قلبم باز کنم سرايم حمدگويم در دشوارترين اوقات در درد و هم تنگی سرايم حمدگويم دستان بهرت افرازم چون کلامت راست است سرايم
7
خداوند، خداوند، از مردگان برخاسته، خداوند
خداوند، خداوند، از مردگان برخاسته، خداوند! هر زانويی خم شود، هر زبانی بگويد: ”عيسی خداوند است!“
8
1- خداوند عيسی، عدالت ما، روح تو جذب کرده ما را، از کل دنيا اتحاد ما، با تو چه زيبا، با صليب و قيام تو، شعله بر دلها ای شبان اعظم گله، خداوند عيسی، داماد پر جلال سماوی، بهر کليسا (2) 2- پدر از سما، حاضر در هر جا، فرزندان تو گشته ايم، با خون عيسی اتحاد ما با تو چه زيبا، بهر ما گمراهان کردی، فرزندت خدا ای شبان اعظم گله، خداوند عيسی، داماد پر جلال سماوی، بهر کليسا (2) 3- ای روح خدا، عامل احيا، حضورت بخشد شادی و مهر کليسا اتحاد ما، با تو چه زيبا، ساکن گشته ای ای قدوس، در قلوب ما ای شبان اعظم گله، خداوند عيسی، داماد پر جلال سماوی، بهر کليسا (2) 4- ای قوم خدا، عروس عيسی، جامه عدالت بر تن، زينت تقوا اتحاد ما، با تو چه زيبا، يگانگی روح باشد، سرمايه ما ای شبان اعظم گله، خداوند عيسی، داماد پر جلال سماوی، بهر کليسا (2)
9
خداوند نامت را خوانم حمدت را دائم سرايم در حياتم با تو شادم خشنودم از آن نجاتت آمدی از آسمان ای راهنما بر صليب ميخکوب شدی از بهر ما بهر ما مدفون شدی از قبرت قيام کردی لايق ستايشی (2) * * * * * Lord, I lift your name on high; Lord, I love to sing Your praises. I’m so glad You’re in my life. I’m so glad You came to save us. You came from heaven to earth to show the way From the earth to the cross, my debt to pay. From the cross, to the grave, From the grave to the sky; Lord, I lift your name on high! (2)
10
1- خدايا چون با حيرت خيره شوم، بر اين عالم که تو خود ساخته ای در اختران عظيم و رعد و برق، قدرت خود نمايان کرده ای آنگه ز جان و دل ميسرايم، چه عظيمی، چه عظيمی (2) 2- چو بينم درختان سبز و خرم، نوای بلبل آيد بگوشم از فراز کوه بينم دشت و چمن، هان صدای نهر، نسيم وطن آنگه ز جان و دل ميسرايم، چه عظيمی، چه عظيمی (2) 3- چو فکر کنم خدا فرزند خويش، دريغ نداشت از آن مرگ پريش که بر صليب بهر من فدا گرديد، بار گناهان ز دوشم غلطيد آنگه ز جان و دل ميسرايم، چه عظيمی، چه عظيمی (2) 4- چون مسيح آيد با صدای شيپور، سوی سما شوم زين جهان دور بپايش افتم با سپاس و درود، ز سر گيرم آنگه همين سرود آنگه ز جان و دل ميسرايم، چه عظيمی، چه عظيمی (2) Oh Lord my God when I in awesome wonder, Consider all the worlds Thy hands have made I see the stars, I hear the rolling thunder Thy power throughout the universe displayed When Christ shall come With shout of acclamation To take me home What joy shall fill my heart Then I shall bow in humble adoration And there proclaim my God how great Thou art (Then sings my soul my savior God to Thee How great Thou art, How great Thou art) (2)
11
1- خدايا نور محبتت می درخشد در ظلمت شب عيسی نور جهان بر ما رخشان باش ما را از بند و قيدها آزاد گردان رخشان باش، بر جان ما رخشان باش عيسی پر ساز با جلالت دنيا، مشتعل ساز قلبها با روحت روح جاری شو پر ساز ما را از فيض و رحمت، با کلامت روشن ساز دنيا 2- خدايا به حضورت آئيم، از تاريکی به نورت آئيم با خون پاکت در نور ساکن گرديم ما را از ظلمت گناه رها کن رخشان باش، بر جان ما رخشان باش عيسی پر ساز با جلالت دنيا، مشتعل ساز قلبها با روحت روح جاری شو پر ساز ما را از فيض و رحمت، با کلامت روشن ساز دنيا 3- چون به نور شاهانه تو خيره شده شبيهت گرديم هر روزه از جلال به جلالت هم چون آينه تو را ظاهر سازيم رخشان باش، بر جان ما رخشان باش عيسی پر ساز با جلالت دنيا، مشتعل ساز قلبها با روحت روح جاری شو پر ساز ما را از فيض و رحمت، با کلامت روشن ساز دنيا * * * * * 1- Lord the light of Your love is shining in the midst of the darkness shining; Jesus Light of the World, shine up on us, set us free by the truth You now bring us, Shine on me, shine on me. Shine, Jesus, shine fill this land with the Father’s glory; Blaze Spirit, blaze, set our hearts on fire. Flow, river flow, flood the nations with grace and mercy; Send Your word, 2- Lord, I come to Your awe some presence, From the shadows in to Your radiance; By the blood I may enter Your brightness, search me, try me, consume all my darkness, Shine on me, shine on me. Shine, Jesus, shine fill this land with the Father’s glory; Blaze Spirit, blaze, set our hearts on fire. Flow, river flow, flood the nations with grace and mercy; Send Your word, 3- As we gaze on Your kingly brightness, So our faces display Your likeness; Ever changing from glory to glory, Mirror’d here may our lives tell Your story, Shine on me, shine on me. Shine, Jesus, shine fill this land with the Father’s glory; Blaze Spirit, blaze, set our hearts on fire. Flow, river flow, flood the nations with grace and mercy; Send Your word,
12
خدای پدر نمی دانم چگونه توانسته ام تاکنون زنده بمانم، بدون مهرت ولی اکنون فرزندت می باشم در خانواده الهی، هرگز تنها نمی باشم زيرا که تو با من هستی تو را، حمد خواهم گفت (3) حال تا ابد تو را، حمد خواهم گفت (3) حال تا ابد
13
1- خدای عظيم بهر ما خاکيان، نمود نقشه اش را عيان
1- خدای عظيم بهر ما خاکيان، نمود نقشه اش را عيان. ز بهر نجات جميع ملل، فرزندش را داد به جهان! (جلال بر تو باد! سرودند ملائک؛ آرامی و صلح بر زمين! رضامندی در بين آدميان! ره و مقصد مومنين) (2) مژده تولد منجی ما، بشارت به ارض و سما؛ پيام خوشی عظيم خدا، تسلی دلهای ما! (جلال بر تو باد! سرودند ملائک؛ آرامی و صلح بر زمين! رضامندی در بين آدميان! ره و مقصد مومنين) (2) تمامی خلقت در اندوه و آه، در طلب رهايی اند! شبانان، مجوسان و شمعون پير، پی نور سماوی اند! (جلال بر تو باد! سرودند ملائک؛ آرامی و صلح بر زمين! رضامندی در بين آدميان! ره و مقصد مومنين) (2)
14
1- خوش بحال آن کسانکه فقر روح خود بدانند
خوش بحال مردمی که مالکان آن جهانند (2) (خوش بحال فروتنان خوش بحال رحيمان خوش بحال مسکينان خوش بحال شما) (2) 2- خوش بحال پاکدلان که خوش بحال صالحان که او را بينند چونکه آنان فرزندان خدا هستند (2) 3- خوش بحال غمگساران خوش بحال ماتم داران خوش بحال ما که داديم قلب خود را به مسيحا (2)
15
1- خون عيسی قطره قطره از صليب، می چکد بر روی عصيانهای من رنگ قرمز می زدايد رنگ خشم، رنج بی درمانی و دردهای من هللوياه، هللوياه شاد شادم شاد شادم، رب مرا کرده ز غم آزادم (2) 2- خسته خسته می کشد بر دوش خود، چوب سنگين ز غم دنيای من تاج خاری بر سر افسرده اش، تا که دائم مهر آن عيسی من هللوياه، هللوياه شاد شادم شاد شادم، رب مرا کرده ز غم آزادم (2) 3- شادم آخر کز پس رنج صليب، آن يگانه منجی و ماوای من روز سوم قبر خود خالی نمود، باشد اين يک اصل شاديهای من هللوياه، هللوياه شاد شادم شاد شادم، رب مرا کرده ز غم آزادم (2)
Similar presentations
© 2025 SlidePlayer.com. Inc.
All rights reserved.