Download presentation
Presentation is loading. Please wait.
1
به نام خدا دستگاه گردش خون دکتر ظهیری
2
اجزاء سيستم: سيستم رگهاي خوني و رگهاي لنفي
سيستم رگهاي خوني: قلب- شريانها-مويرگها و وريدها سيستم رگهاي لنفي: مجاري بن بستي كه بعد از بهم پيوستن در نهايت به سيستم رگهاي خوني ختم مي شود. تقسيم بندي كلي دستگاه گردش خون : Microvasculature: شريانچه ها، مويرگها و وريدچه هاي پس مويرگي كه تنها با ميكروسكوپ قابل رؤيتند. Macrovasculature: رگهايي با قطر بيش از 0.1 ميلي متر شريانچه هاي بزرگ، شرايين الاستيك و وريدهاي عضلاني. اهميت رگهاي ريز در اين است كه محل مبادله مواد بين خون و بافتهاي اطراف در شرايط طبيعي و التهابي است.
3
اجزاء بافتي ديواره رگ: اندوتليوم(لايه انتيما)- بافت عضلاني( لايه مديا)- بافت همبندي( لايه ادونتيشيا) اندوتليوم: نوع خاصي از اپي تليوم كه به صورت سدي نيمه تراوا بين خون و مايع بينابيني قرار دارد. به شدت تمايز يافته تا تبادل دو طرفه مولكولهاي كوچك را كنترل كند.
4
اعمال اندوتليوم: تبادلات بين خون و بافتهاي اطراف
تبديل آنژيوتانسين 1 به 2 تنظیم فشار خون تبديل برادي كينين، سروتونين، پروستاگلندين،نوراپي نفرين،ترومبين و ... به تركيبات از نظر بيولوژيك خنثي. ليپوليز ليپوپروتئينها توسط آنزيمهاي مستقر بر سطح اندوتليال سل ها،جهت توليد تري گليسريد ها و كلسترول. توليد عوامل وازواكتيو مؤثر بر تون عروقي مثل اندوتلينها و اكسيد نيتريك عوامل رشد مثل vascular endithelial growth factor در تشكيل دستگاه عروقي در دوره روياني و تنظيم رشد مويرگها در بزرگسالان نقش دارد. عملكرد ضد تشكيل لخته كه با آسيب به اندوتليوم اين اثر برداشته شده و با تجمع پلاكتها و تبديل فيبرينوژن به فيبرين لخته ايجاد مي شود.(خطر آمبولي)
5
لايه داخلي(tunica intima):
سلولهاي اندوتليال + يك لايه ساب اندوتليال كه بافت همبندي با سلولهاي پراكنده عضله صاف حمايت مي شود. در شريانها مديا توسط يك لايه الاستيك داخلي(internal elastic lamina) از انتيما جدا مي شود. اين لايه مركب از الاستين است كه داراي منافذي مي باشد براي انتشار مواد به داخل و تغذيه بافتهاي داخلي. بدلیل نبود فشار خون وانقباض رگ طي مرگ در برشهاي بافتي داراي ظاهري موجدار مي باشد.
7
لايه مياني(tunica media):
لايه هاي متحدالمركز عضله صاف كه مارپيچ قرار دارند. بينابين آنها مقادير متغيري رشته ها و تيغه هاي الاستيك رتيكولر PG- قرار دارد. خود اين سلولها منبع اين ماتريكس هستند. در شريانها خارج مديا لايه نازكتر ديگري به نام لايه الاستيك خارجي داردكه آنرا از ادوانتيس جدا مي كند.
8
لايه ادوانتيس(tunica adventitia):
از رشته هاي كلاژن و الاستيك تشكيل شده. كلاژن از نوع 1 مي باشد. اين لايه بتدريج در امتداد بافت همبندي بافتي كه از آن رگ عبور مي كند قرار دارد.
9
رگ رگها(vasa vasarum):
در عروق بزرگ وجود دارد. شريانچه هاو وريدچه ها و مويرگهايي اند كه در ادوانتيس و حد خارجي مديا انشعاب دارند.
11
Largest, conducting arteries – lead directly from heart, subject to high pressures
Pulmonary trunk & aorta and their major branches Superior & inferior vena cava and their tributaries Dr. Maria Zahiri
12
2 - 9 mm ~ 4 mm Regulation of blood flow with their T.M.L.
↑subendothelial I.E.L is prominence ↑ T.M.L External and internal jugular, brachial & femoral veins External and internal carotids, brachial & femoral arteries Dr. Maria Zahiri mm ~ 4 mm
13
↓subendothelial (-) I.E.L ↓ T.M.L ↓subendothelial pericyte ↓ T.M.L
Dr. Maria Zahiri
14
تغييرات تخريبي شريانها:
15
Carotid body: در محل 2 شاخه شدن شريان كاروتيد مشترك
گيرنده شيميايي حساس به غلظت O2-co2 خون. با مويرگهاي منفذ دار احاطه مي شوند. سينوس كاروتيد: اتساع هاي كوچك كاروتيد داخلي محتوي گيرنده هاي فشاري. لايه مديا در سينوس نازك تر است تا بتواند به تغييرات فشاري پاسخ دهد.
16
Arteriovenous anastomoses:
ارتباط مستقيم بين شريانچه و وريدچه ها براي تنظيم جريان خون در منطق خاصي تغيير در اين قطر سبب تنظيم فشار خون، ميزان جريان خون، دماي خون و حفظ گرما در مناطق مختلف. كلافه ( glomus): ساختمانهايي پيچيده تر در سر انگشتان، بستر ناخنها و گوش. عصب دهي اينها به طور غني با سمپاتيك و پاراسمپاتيك است.
17
مويرگها: داراي تنوع ساختماني اند و تبادلات متابوليك بين خون و بافتهاي اطرااف را انجام مي دهند. يك لايه واحد اندوتليال سل. در بخش خارجي روي يك لايه قاعده اي هستند.سلولهاي اندوتليال چند وجهي و كشيده شده در جهت جريان خون. هسته به سمت لومن برجسته شده. پيوند بين اغلب آنها از نوع انسدادي ( اتصالات وريدچه اي از نوع سست ترين اتصالات است. طي پاسخ التهابي در اين مناطق آب از دست مي رود و edema مي دهد. پريسيت ها: در فواصل متغيير از طول مويرگها و وريدچه ها سلولهايي با منشاء مزانشيمي و داراي استطاله هاي سيتوپلاسمي بلند احاطه كننده اندوتليال سل ها.درون لايه قاعده اي مخصوص به خود كه ممكن است با لايه قاعده اي اندوتليوم يكي شود ،محصور مي باشد. وجود اكتين ،ميوزين، تروپوميوزين و خاصيت بنيادي نشانه اين است كه در انقباض و ترميم نقش دارند.
19
انواع مويرگها بر اساس پيوستگي غلاف اندوتليال و غشاء پايه:
1-پيوسته يا سوماتيك(continous): فقدان منفذ در ديواره- موجود در تمام انوع بافت هاي عضلاني، همبند،غدد برون ريز و دستگاه عصبي يافت مي شود. وزيكولهاي پينوسييتوزي.
20
انواع مويرگها بر اساس پيوستگي غلاف اندوتليال و غشاء پايه:
2-مويرگهاي منفذ دار يا احشايي (fenestrated): با حضور روزنه هاي خلال سلولي حلقوي متعدد در غشاء اندوتليوم كه توسط غشاء سلول محدود مي شود. لايه قاعده اي پيوسته است. در گلومرول کلیه دیده می شود. 3- مويرگهاي سينوزوئيدي ناپيوسته: مسير پر پيچ و خم زيادي دارند كه باعث كندي جريان خون مي شود. سلولهاي اندوتليال لايه اي ناپيوسته مي سازد كه با فضاهاي عريضي ازهم جدا شده اند. ديافراگم ندارند. لايه قاعده اي ناپيوسته دارند. در كبد و اعضاء خونساز مثل مغز استخوان و طحال وجود دارد.
21
Metarteriole(پس شريانچه):
رگ هاي كوچكي حد فاصل شريانچه ها و مويرگها كه با لايه اي غير پيوسته از عضله صاف احاطه شدهاند. وقتي كه بافت نياز ندارد كه خون در سرتاسر شبكه مويرگي جريان داشته باشد، پس شريانچه تنگ مي شود و به تنظیم جریان خون کمک می کند.
22
ارتباط مستقيم شريان و وريد:
با انقباض اين بخش تمام خون از شبكه مويرگي می گذرد. اينگونه ارتباطات در عضله اسكلتي و پوست دست و پا فراوان است. تنظيم گردش خون مويرگي توسط تحريك عصبي و هورموني مي باشد. فراواني شبكه مويرگي به ميزان فعاليت متابولیک بافت وابسته است.
23
اهمیت مویرگها: قطر آنها رویهم 800 برابر قطر آئورت و سرعت جریان خون از میان آنها حدود 0.3 میلیمتر در ثانیه می باشد(در آئورت 320 میلی متر در ثانیه ). وجود دیواره نازک در مویرگها و آهسته بودن جریان خون درآنها: مکانی مناسب برای تبادل اب و مواد محلول و ماکرومولکولها بین خون و بافتها می باشند. Exchange vessels: نام دیگر مویرگهاست. عبور یا از طریق انتشار می باشد.
24
وریدچه های پس مویرگی: قطر 0.1 تا 0.5 میلیمتر و طول 0.5 تا 70میلیمتر
مشخصه آنها حضور پری سیت ها می باشد. لایه انتیما متشکل از اندوتلیوم و یک لایه نازک ساب اندوتلیوم بسیار نازک. دارای سست ترین اتصالات اندوتلیال در کل سیستم عروقی است. مدیا گاه فقط همان پری سیتهای انقباضی می باشند. ویژگی مشترک آنها با بقیه مویرگها: شرکت در روندهای التهابی و تبادل سلولهاو مولکولها بین بافت و خون
25
قلب: دیواره قلب 3 لایه دارد:
لایه داخلی یا endocardium: لایه میانی یا میوکارد و لایه خارجی یا پریکارد. fibrous skeleton: ناحیه مرکزی رشته ای قلب که پایه دریچه های قلب و جایگاه منشاء و اتصال سلولهای عضلانی قلب می باشد. اندوکارد: مشابه انتیما از یک ردیف سلولهای سنگفرشی روی یک لایه نازک ساب اندوتلیال حاوی الاستیک ، کلاژن و عضله صاف میباشد. Subendocardial layer: لایه زیر اندوکارد که حاوی وریدها، اعصاب و شاخه هایی از دستگاه هدایت تکانه قلب می باشد. Myocardium:ضخیم ترین لایه قلب و شامل سلولهای عضلانی قلبی که به صورت مارپیچی درهم می باشند. epicardium:: اپی تلیوم سنگفرشی که از خارج قلب را می پوشاند.زیر این لایه فضایی از بافت همبند است که حاوی وریدها، اعصاب و عقده های عصبی و بافت آدیپوز می باشد. (معادل لایه احشایی پری کارد می باشد).
27
اسکلت فیبری قلب: بافت همبند متراکم
دارای 3 جزء می باشد: دیواره غشایی(septum membranaceum)مثلث فیبری(trigona fibrosa)و حلقه های فیبری(anuli fibrosa) این ها دارای الیاف کلاژن در جهات مختلف و گاه حاوی ندولهای غضروف فیبری می باشد. دریچه های قلبی: یک قسمت مرکزی از بافت همبند متراکم و در دو طرف دارای سلولهای اندوتلیال می باشد. قاعده دریچه ها به اسکلت فیبری متصل است. قلب دستگاهی تخصص یافته برای تولید یک محرک ریتمیک که به کل میوکارد گسترده می باشد است. دارای 2 گره مستقر در دهلیز می باشد:گره سینوسی – دهلیزی و دهلیزی – بطنی سلولهای دستگاه هدایت تکانه دارای اتصالات شکافدار می باشند . SA node: در واقع سلولهای تغییر یافته عضله قلبی است(دوکی ، کوچکتر،میوفیبریل کمتر) AV node: شبیه قبلی است ولی برآمدگی های سیتوپلاسمی آنها در جهات مختلف است. و سلولها به سمت دیستال بزرگ می شوند.و به آنها سلولهای پورکنژ دو هسته ای گویند، که سیتوپلاسم آنها غنی از میتوکندری و گلیکوژن است..
28
سیستم رگهای لنفاوی: عملکرد آن برگرداندن مایع خارج سلولی به جریان خون(لنف). رگهایی با دیواره های نازک پوشیده از اندوتلیوم و یک لایه قاعده ای نا کامل. لنف بر خلاف خون تنها در یک جهت حرکت دارد. مویرگهای لنفاوی: رگهای نازکی که یک طرف آنها بن بست می باشد. این مویرگها توسط سیستم رشته های الاستیک باز نگه داشته می شودو توسط آنها به بافت همبند اطراف محکم می شود.در نهایت تمام رگهای لنفی متقارب شده و به صورت 2 تنه بزرگ به نام مجرای توراسیک و مجرای لنفاوی راست خاتمه می یابد.(تخلیه در محل اتصال ورید های ژوگولر و سابکلاوین. به جز BM و CNS سیستم لنفاوی در تمام اعضاء یافت می شود. رگهای لنفاوی بزرگتر ساختمانی شبیه ورید دارند ولی با دیواره نازک تر. 3 لایه دیواره دقیقا از هم جدا نشده. نسبت به وریدها دارای دریچه های بیشتری می باشد. ضخامت مدیا در رگهای بزرکتر بیشتر است.
30
Blood Artery White blood cells Platelets Red blood cells
31
Blood Plasma-55% Buffy coat-<1% Formed elements-45%
32
اریتروسیتها: سلولهایی فاقد هسته و حاوی پروتئین حامل اکسیژن (هموگلوبین) در شرایط طبیعی هیچ گاه گردش خون را ترک نمی کنند. در اغلب پستانداران مقعرالطرفین( افزایش سطح به حجم) و بدون هسته در محیط ایزوتون قطری حدود 7.5 میکرومتر و ضخامت در کناره2.6 و در مرکز 0.8 میکرومتر می باشد . غلظت طبیعی :F: و M: 4.1 – 6میلیون در هر میکرولیتر. کاربرد طبی: آنمی – اریتروسیتوزیز یا پلی سایتمی(فیزیولوژیک و پاتولوژیک)- اریتروسیت ماکروسیتیک و میکروسیتیک – هیپرکروم و میکروکروم - آنیزوسیتوزیز(سایز)- پوی کیلوسیتوزیز(شکل)
33
کاربرد طبی: Sickle cell disease:از جمله تغییر ژنتیکی Hb می باشد. جهش نقطه ای در زنجیره بتا. Hb با از دست دادن اکسیژن خود پلیمریزه می شود و تجمعاتی می سازد که به اریتروسیت نمای داسی می دهد. این اریتروسیت شکننده و انعطاف ناپذیرو عمر کوتاهی دارد.ویسکوزیته خون را بالا برده و می تواند به دیواره ها آسیب زده و روند انعقاد را راه بیندازد. جریان خون از مویرگها كند و یا متوقف می شود و در بافتها آنوکسی رخ می دهد.
34
اریتروسیت اسفروسیتوز ارثی: حضور اریتروسیتهای کروی که به دریافت و تخریب توسط ماکروفاژ ها مستعدترند. بنابراین منجر به کم خونی وسایر علائم می شود. گاه این بیماری با کمبود اسپکترین همراه است.(درمان : برداشت طحال)
35
لكوسيتها: گرانولوسيتها:
سلولهاي مهاجر – سايت عملكردي آنها در بافت است – مرگ به صورت آپوپتوز تقسيم بندي بر اساس نوع گرانولها و شكل هسته: granulocytes(پلي مورفونوكلئر) – agranulocyte(تك هسته اي يا منو نوكلئر) گرانولوسيتها: 2نوع گرانول دارند: گرانولهاي اختصاصي كه به اجزاي اسيدي ، بازي و يا خنثي مخلوط رنگ آميزي متصل مي شوند و عملكرد اختصاصي دارند. گرانول آزوروفيل:به رنگ ارغواني بوده و ليزوزوم مي باشد. نوتروفيل – ائوزينوفيل و بازوفيل منبع انرژي گرانولوسيتها(GLN)
36
اگرانولوسيتها: فقط گرانول آزور دارند- هسته گرد يا دندانه دار
شامل لنفوسيتها و منوسيتها عملكرد كلي لكوسيتها: دفاع هومورال و سلولي دياپدز(diapedesis): مسؤل جريان يكطرفه لكوسيتها و منوسيتها از خون به بافتها Chemotaxis: روند جذب سلولهاي خاص توسط واسطه هاي شيميايي
37
نوتروفيلها: %60 : -70% لوكوسيتهاي در گردش است قطر: 12 تا 15 ميكرومتر
هسته اي 2 تا 5 لوبه كاربرد باليني : نوتروفيل هيپرسگمانته حضور كروموزوم x غير فعال در روي يكي از لوبهاي هسته دليل توانايي حضور در منطق بدون o2 طول عمر كوتاه و نيمه عمر 6-7 ساعت در خون و در بافت همبند 1-2 روز
38
ائوزينوفيل ها: اجزاء گرانول اختصاصي: 2-3%- هم اندازه با نوتروفيل-
هسته دو لوبه- مشخصه آن: گرانولهاي اختصاصي بزرگ رنگ گيرنده با ائوزين اجزاء گرانول اختصاصي: هسته كريستالي (انتروم) اين پروتئين در نابودي كرمهاي انگلي مؤثر مي باشد. اكسترنوم يا ماتريكس: ماده اي با تراكم كمتر كه انتروم را احاطه كرده. ائوزينوفيلي در انگلها و آلرژي تعديل كنندگي التهاب فاگوسيته كردن Ag-Ab كاهش سريع در ائوزينوفيل خون :كورتيكواستروئيد ها
40
بازوفيل ها: كمتر از 1% - قطر مشابه قبلي ها- هسته لوبوله- گرانولهاي فراوان اختصاصي خاصيت متاكروماتيك: واكنش به رنگ قليايي هپارين در بيماري افزايش حساسيت پوستي بازوفيلي
41
لنفوسيتها بر اساس ماركرهايشان مشخص مي شوند. دفاع هم سلولي و هم همورال. طول عمرشان متفاوت است.
42
منوسيتها قطر بين 12 تا 20 هسته تخم مرغي ،نعل اسبي يا لوبيايي
تراكم كروماتين آن نسبت به لنفوسيت كمتر سيتوپلاسم حاوي گرانول آزور پس از عبور از ديواره هاي مويرگي و نفوذ به بافت همبندي به ... تمايز مي يابد.
43
پلاكتها(ترومبوسيتها):
بدون هسته و صفحه اي با قطر 2-3 ميكرومتر مگاكاريوسيتها عملكرد: ايجاد لخته و ترميم آسيبهاي كوچك وارده به رگ 200 تا400 در هر ميكروليتر خون عمر 10 روز 2 بخش دارد: منطقه محيطي شفاف آبي رنگ به نام هيالومر منطقه مركزي ارغواني به نام گرانولومر
44
اعمال پلاكت: Primary aggregationتجمع اوليه:
از بين رفتن پيوستگي اندوتليوم – تجمع پلاكتها بر روي كلاژن و تشكيل توپ پلاكتيplatelet plug تجمع ثانويه: آزاد شدن يك پروتئين چسبنده و ADP كه محرك قوي براي تجمع پلاكت است. Blood coagulation: آزاد شدن فاكتورهايي از پلاسماي خون، رگهاي آسيب ديده و پلاكتها براي آغاز آبشاري از 13 پروتئين و تشكيل پليمر فيبرين فيبرين شبكه اي غني از رشته ها به طور 3 بعدي است كه RBC-لكوسيت و پلاكتها را به دام مي اندازد و ترومبوس يا لخته را مي سازد. جمع شدگي لخته) clot retraction) جمع شدن لخته بدنبال تقابل بين اكتين وميزين مي باشد.
45
Clot removal: يا برداشت لخته:ديواره رگ كه توسط لخته محافظت مي شده سپس با تشكيل بافت جديد بر مي گردد.
عمدتا توسط آنزيم پروتووليتيك پلاسمين (كه خود توسط فعال كننده هاي پلاسمينوژن اندوتليوم از پلاسمينوژن حاصل شده) انجام مي شود. ترومبوسيتوپني
46
خونسازی لزوم خونسازي: محدود و كوتاه بودن عمر سلولهاي بالغ خوني
ارگانهاي هماتوپويتيك: در ابتدا در كيسه زرده- كبد و طحال- مغز استخوان پس از تولد: در BM تئوري هاي موجود : تصور مي شود تمام سلولهاي خوني از يك سلول pluripotent stem cell ( چون قادر به ساخت تمام انواع است) مشتق مي شود. با تكثير اين سلولها 2 رده سلولي حاصل مي شود: سلولهاي لنفوئيدي( لنفوسيت) و ميلوييدي(ساخت گرانولوسيت- منوسيت-اريتروسيت و مگاكاريوسيت. سلولهاي لنفوييدي در اوايل تكامل از BM به تيموس وعقده هاي لنفاوي و طحال مهاجرت ودر آنجا تكثير مي يابند.
47
سلول اجدادي: سلول پلوري پوتنت كه با تقسيمات خود سلولهاي اجدادي يك يا دوظرفيتي و سلول پيش ساز را مي سازد. براي اولين بار در سلولهاي پيش ساز precursor )) است كه مشخصات مورفولوژيك، تمايز يافته و نوع سلولي كه در آينده به آن تبديل خواهند شد، نمايان مي شود. CFC: colony-forming cells ECFC سازنده اريتروسيت و MCFC توليد كننده منوسيت و گرانولوسيت عوامل مؤثر در خونسازي: ريز محيط مطلوب و فاكتور هاي رشد، فاكتورهاي محرك كلوني – هماتوپويتينها.
48
مغز استخوان بر حسب نيازهاي بدن:عملكرد خونسازي در مغز استخوان تنظيم ميشود. مغز استخوان قرمز: خونساز و فعال است مغز استخوان زرد: حاوي تعداد بالايي سلول چربي در نوزاد تمام مغز استخوان از نوع قرمز است. مغز قرمز حاوي داربست(استروما) ، طنابهاي خونسازو مويرگهاي سينوزوئيدي استروما: شبكه 3 بعدي از سلولهاي رتيكولرو پرده اي ظريف از رشته هاي رتيكولر حاوي سلولهاي خونساز و ماكروفاژها اعمال BMقرمز: توليد سلولهاي خوني و تخريب سلولهاي خوني فرسوده و ذخيره آهن حاصل از تجزيه Hb در ماكروفاژ
49
عوامل ضروري براي براي توليد اريتروسيت:
هورمون اريتروپويتين، موادي مثل آهن، اسيد فوليك،ويتامين B12 تمايز و بلوغ اريتروسيتها: پرواريتروبلاست: اولين سلول قابل شناسايي – بزرگ با كروماتيني مشبك و سست و هستكي واضح-سيتوپلاسم بازوفيل
50
اريتروبلاست بازوفيل: وجود پلي ريبوزومهاي متعدد كه در سنتز Hb نقش دارند.
51
اريتروبلاست پلي كروماتوفيليك:
كاهش پلي ريبوزومها-آغاز پر شدن برخي مناطق با Hbرنگ آميزي در اين مرحله سبب ظهور رنگهاي متعددي مي شود.
52
اريتروبلاست اورتوكروماتوفيليك:
ادامه تراكم هسته-سيتوپلاسم ديگر بازوفيل نيست ايجاد سيتوپلاسمي تماما اسيدوفيلي
53
رتيكولوسيت: در زماني معين اورتوكروماتوفيليك تعدادي بيرون زدگي سيتوپلاسمي مي يابد – بيرون راندن هسته در حاليكه در لايه نازك از سيتوپلاسم پيچيده شده- هسته بيرون رانده شده توسط ماكروفاژ در بر گرفته مي شود سلول هنوز اندكي پلي ريبوزوم دارد .
54
گرانولوپوئز: ميلوبلاست: نابالغ ترين سلول قابل شناسايي در رده ميلوييد. پروميلوسيت: سيتوپلاسم بازوفيل گرانول آزوروفيل(اينها آنزيمهاي ليزوزومي و ميلوپراكسيدازدارند
55
مرحله ميلوسيت: اولين مرحله تمايز در ميلوسيت است افزايش تدريجي گرانولهاي اختصاصي باند سل نوتروفيليك
56
بلوغ لنفوسيتها و منوسيتها:
لنفوسيتها: اولين دودمان:لنفوبلاست سلول بزرگ پرولنفوسيت: كوچكتر و كروماتين متراكم تر منوسيتها: منوبلاست: شبيه ميلوبلاست پرومنوسيت:درشت با سيتوپلاسم بازوفيليك و هسته بزرگ دندانه دار- كروماتين مشبک هستك واضح منوسيت: RER و گلژي وسيع دارد.
57
پلاكت ها: مگاكاريوسيتها: مگاكاريوبلاستها:قطر 15-50 ميكرون
هسته اي بيضوي يا لوبيايي بزرگ تعداد زيادي هستك مگاكاريوسيتها: سلول غول آسا با قطر ميكرومتر با بلوغ تو رفتگي هاي زيادي از غشاء پلاسمايي در سراسر سيتوپلاسم گسترش مي يابدو غشاء هاي مرزبندي را مي سازدdemarcation membrane
58
موفق باشید
Similar presentations
© 2025 SlidePlayer.com. Inc.
All rights reserved.