Presentation is loading. Please wait.

Presentation is loading. Please wait.

جامعه شناسي عمومي.

Similar presentations


Presentation on theme: "جامعه شناسي عمومي."— Presentation transcript:

1 جامعه شناسي عمومي

2 ويژگيهاي دنياي جديد تضعيف كليساي كاتوليك و رواج پروتستانيسم ؛
حاكميت علم و نگرش علمي بر جوامع ؛ تحليل علمي و عقلي همه چيز ؛ اصالت يافتن انسان و رواج اومانيسم به جاي محور بودن خداوند و رواج مذهب ؛ كسب قدرت و توانمندي با تكيه بر علم و قوانين علمي ؛ پيدايش نظام سرمايه داري و حاكميت آن در جامعه ؛ حاكميت عقلانيت ابزاري بر تمامي ابعاد زندگي اجتماعي ؛ زوال تمدنها و پيدايش يك تمدن جهاني ؛ پيدايش سازمانها و ايجاد تغييرات اساسي در زندگي انسانها ؛ انتخاب ارزشهاي انساني به وسيله ماشين ، اقتصاد و توليد ؛ و ...

3 جامعه شناسي به عنوان يك علم
پرسش اساسي : آيا مي توان زندگي اجتماعي انسان را به طور علمي مورد بررسي قرار داد ؟ ويژگيهاي يك علم چيست ؟ روشهاي نظام مند وارزيابي منطقي و استدلالي گزاره ها براي : كشف روابط ، تفاوتها و تأثير و تأثر ( روابط علي و معلولي )

4 تفاوت علوم طبيعي با علوم اجتماعي
علوم علوم طبيعي علوم اجتماعي ويژگيها موضوع شيء است موضوع انسان است . در جستجوي علت است در جستجوي دليل و عامل است . كار اصلي آن مشاهده و تجربه است كار اصلي آنها فهم و معناي اعمال است مشاهدات آن مسبوق به تئوريهاي حقيقي است مشاهدات آنها مسبوق به تئوريها اعتباري است نقش شناسا تماشاگري است نقش شناسا بازيگري است . دخالت ايدئولوژي را نفي مي كند دخالت ايدئولوژي را پذيرا است

5 بررسيهاي بعدي نشان داد كه در مقابل اين وجوه تمايز وجوه اشتراك اين دو روش نيز عبارتند از :
ماهيت برخي از موضوعات در علوم اجتماعي با ماهيت برخي از موضوعات در علوم طبيعي يكسان است و براي بررسي آنها مي توان از همان روش علوم طبيعي استفاده كرد . در علوم اجتماعي نيز مانند علوم طبيعي راه حلهاي مطرح شده با ضريبي از دشواري قابل آزمون و نقد هستند .. عينيت علم در گروه عينيت روش انتقادي (نقد تئوري ) آن است و نقد تئوريهاي علوم اجتماعي نيز منطقي و عيني است .

6 از اين رو: با توجه به تمايزات و تشابهات اين دو، دو گونه علوم انساني و اجتماعي وجود دارد : علوم انساني و اجتماعي محض كه مبتني بر روشهاي خاص خود است ؛ مانند بررسي رفتار كلامي و غير كلامي افراد علوم انساني و اجتماعي غير محض كه مي تواند مبتني بر روشهاي علوم طبيعي باشد ؛ ( مانند بررسي واژه هاي فارسي و غير فارسي در زبان فارسي( جامعه شناسي به عنوان يك علم هم جنبه هاي محض و مبتني بر روشهاي خاص خود را دارد و هم جنبه غير محض و مبتني بر روشهاي علوم طبيعي

7 جامعه و اجتماع کنش اجتماعی تماس اجتماعی تحریک اجتماعی واکنش اجتماعی
کنش اجتماعی تماس اجتماعی تحریک اجتماعی واکنش اجتماعی تعاملات و ارتباطات اجتماعی هنجارها و قواعد اجتماعی نظم اجتماعی ( جامعه )

8 جامعه شناسی جامعه شناسی علم مطالعه و بررسی :
تعامل و روابط بین انسانها ؛ قواعد این تعاملات و روابط ؛ چگونگی سازمان یافتن و تداوم این قواعد ؛ وچگونگی رعایت کردن یا شکستن این قواعد ( هنجارهای اجتماعی ) وتغییر آنهاست .

9 پايگاه و نقش پايگاه : موقعیت و جایگاهی که یک فرد می تواند در جامعه یا در یک گروه اجتماعی اشغال کند . نقش : رفتارهای خاصی که از اشغال کنندگان یک پایگاه انتظار می رود ( کارکردهای پایگاه )

10 قشرها وطبقات اجتماعی پایگاههای اجتماعی اعضای جامعه را در قشرهایی قرار می دهد و بدین گونه قشرهای اجتماعی را پدید می آورد ؛ از پیوند قشرهای اجتماعی ، طبقات اجتماعی شکل می گیرد . انتقال از یک پایگاه به پایگاه دیگر تحرک اجتماعی نامیده می شود که می تواند به صورت افقی یا عمودی باشد .

11 همنوایی و کج روی زندگی اجتماعی انسانها و شکل گیری جامعه مبتنی بر قواعد و هنجارهایی است که نظم اجتماعی را پدید آورده است ؛ عدم رعایت قواعد و هنجارهای اجتماعی عدم قابلیت پیش بینی رفتارها ، بی نظمی و هرج و مرج و در نتیجه به خطر افتادن جامعه را در پی خواهد داشت ؛ حفظ قواعد و هنجارهای اجتماعی نیازمند ضمانتهای اجرایی است ؛ این ضمانتهای اجرایی عبارتند از : - پاداش برای ترغیب به رعایت قواعد و هنجارها ؛ - تنبه برای پرهیز از کج روی و شکستن قواعد و هنجارها ؛ - برچسب زدن به افراد ( خوب یا بد ) ؛ این ضمانتها به شکل رسمی ( توسط گروه مشخصی از مردم ) یا غیر رسمی ( توسط اعضای جامعه ) با ساز و کارهای خاص خود وجود دارند .

12 جامعه خوب چه جامعه ای است ؟ جامعه خوب یعنی جامعه هنجارمند

13 تشابه جوامع انسانی با ارگانیسم های زیستی
گرایش جوامع انسانی به ارگانیسم های زیستی است ؛ بسیاری از صاحب نظران نظام اجتماعی را مانند نظام زیستی به شمار آورده و مورد مطالعه قرار داده اند ؛ اگوست کنت ، هربرت اسپنسر و امیل دورکیم بیش از همه بر این موضوع تأکید کرده اند ؛ وجوه تشابه جوامع انسانی با ارگانیسم های زیستی عبارتند از : - رشد و توسعه ارگانیسم های فردی و اجتماعی ؛ - افزایش در حجم ، پیچیدگی و تمایز ؛ - منجر شدن تمایزات ساختاری به تمایزات کارکردی ؛

14 كاركرد گرايي ساختاري هر واحد يا ساختاراجتماع برای حفظ حيات و ماندگاری الزاماتی دارد ؛ ساختارهاي اجتماعي بر اساس نيازهايي كه بايد برآورده سازند و كاركردهايي كه براي بقاي سيستم دارند تحليل مي شوند ؛ نشان دادن اينكه يك ساختار معين چه نياز كاركردي را برآورده مي سازد توضيح كاركردي آن ساختار ناميده مي شود ؛

15 كاركرد گرايي پارسونز جامعه داراي چهار نظام اصلي است كه هر يك كاركرد خاص خود را دارد ؛ اين نظامها و كاركرد آنها عبارتند از : نظام اقتصادي با كاركرد تطابق ؛ نظام سياسي با كاركرد تحقق اهداف و كسب منافع ؛ نظام اجتماعي با كاركرد انسجام و يكپارچگي بين اجزاء ؛ نظام فرهنگي با كاركرد عمل به الگوهاي فرهنگي و انتقال آن ؛ تعامل اين چهار نظام با يكديگر از بالا به پايين بر اساس انرژي و از پايين به بالا براساس اطلاعات است .

16 آسیب شناسی اجتماعی تعریف آسیب شناسی :
آسیب شناسی عبارت است از مطالعه بنیان کارکردهای نابسامان در علوم پزشکی یا مطالعه فرایندها وعلل امراض ؛ تعریف آسیب شناسی اجتماعی : آسیب شناسی اجتماعی عبارت است از مطالعه نابسامانیها و اختلال و عدم همامنگی و تعادل در کارکردها ی مربوط به کالبد حیات اجتماعی انسانها ( کج رویها و ناهنجاریها )

17 ويژگيهاي كنشهاي متقابل اجتماعي
هدفدار است (خواسته يا ناخواسته) ؛ با انتخاب وسيله همراه است ؛ مبتني‌بر مفروضات است ؛ همراه با عواطف و احساسات است ؛ مبتني بر ارزشها و آرمانهاست ؛ در موقعيتهاي مختلف صورت مي‌گيرد‌ ؛ مبتني بر شيوه‌هاي خاصي از كسب آگاهي از طرف مقابل است؛

18 دلايل اهميت كنشهاي متقابل اجتماعي
الگوهاي رفتاري ما در بستر كنشهاي متقابل اجتماعي شكل گرفته و شخصيت ما را مي سازد ؛ كنشهاي متقابل اجتماعي تصوير روشن و معقولي از تعاملات اجتماعي و ارتباطات انسانها با يكديگر را نشان مي دهد ؛ نظامهاي اجتماعي بر اساس اين كنشهاي متقابل شكل گرفته و قابل شناسايي و درك هستند ؛

19 كنشها و واكنشهاي اجتماعي از ديدگاه ماكس وبر
وبر معتقد است كه موضوع علوم اجتماعي ، روابط اجتماعي است ولي نقطه آغاز روابط اجتماعي كنش فردي است . به اعتقاد وبر فهم هر پديده اجتماعي وماهيت وعلل تغيير وتداوم آنها با فهم كنش فردي ممكن است . هر عملي كه از انسانها در ارتباط با يكديگر سر مي زند به معناي ذهني فرد كنش گر بر مي گردد . هر كنشگري هر كاري را انجام مي دهد ، در ذهنش يك معنا وجود دارد كه علت آن كار به شمار مي آيد . اين معنا مي تواند برخواسته از چندعامل باشد : سنت عواطف واحساسات هدف متعين خارجي ارزشها

20 (Traditional action كنش سنتي (Emotional action) كنش عاطفي واحساسي
وبر براساس معني ذهني برخواسته از اين چهار عامل چهار نوع كنش قايل مي شود: (Traditional action كنش سنتي (Emotional action) كنش عاطفي واحساسي (Rational Goal –Oriented action) كنش عقلاني معطوف به هدف (Rational Value –Oriented action) كنش عقلاني معطوف به ارزش

21 كنشها و واكنشهاي اجتماعي از ديدگاه جامعه شناسان
كنشها و واكنشهاي اجتماعي از ديدگاه جامعه شناسان كنشهاي متقابل اجتماعي پيوسته كه در جهت يگانه صورت مي گيرد و به دو دسته تقسيم مي شود : كنشهاي متقابل اجتماعي مبتني بر همكاري براي رسيدن به يك هدف مشترك ؛ كنشهاي متقابل اجتماعي مبتني بر همانندي براي يكي شدن دو يا چند نفر از جهات بسياركه مهمترين جلوهاي آن فرهنگ پذيري و جامعه پذيري است ؛

22 كنشها و واكنشهاي اجتماعي از ديدگاه جامعه شناسان
كنشها و واكنشهاي اجتماعي از ديدگاه جامعه شناسان كنشهاي متقابل اجتماعي گسسته كه جهت يگانه ندارند و به سه دسته تقسيم مي شوند : سبقت جويي ( كوشش براي رسيدن به هدفي كه مورد نظر ديگري هم هست ) ؛ رقابت ( كوشش براي رسيدن به هدفي كه مورد نظر ديگري هم هست و از ميدان بيرون كردن او ) ؛ ستيزه جويي ( رقابت همراه با خشونت ) ؛

23 انواع همسازي فرمان فرمايي ( تسلط يكي بر ديگري ) ؛
همسازي كوششي است براي رفع اختلاف عاملان كنشهاي متقابل پيوسته و گسسته و داراي انواعي است : فرمان فرمايي ( تسلط يكي بر ديگري ) ؛ سازش ( نزديك شدن دو طرف به يكديگر با اختيار ) ؛ توافق ( سازش باطني و كما بيش كامل ) ؛ آشتي ( توافق پس از اختلافي طولاني يا شديد ) ؛ مدارا ( تحمل كردن نا گزير يكديگر ) ؛ ميانجي گري ( كوشش براي نزديك كردن دو طرف به يكديگر ) ؛ داوري ( حكم كردن براي رفع اختلاف بين دو طرف ) ؛

24 مفروضات اساسی جامعه جامعه شناسی نظم جامعه شناسی تغيير
حفظ وضعيت موجود(The statuesque) تغيير وضعيت (Radical Change) نظم اجتماعی(Social Order) تضاد ساختاري (Strucural Conflict) انسجام و همبستگي اجتماعي (Social Integration & Cohsion) مخالفت و مقابله (Contradiction) همكاري و اشتراك مساعي(Solidarity) رهايي‌بخشي و آزادی(Emancipation) واقعيت عيني (Actuality) توانايي و استعداد (Potentiality) توافق جمعي (Consensus) حالتهاي سلطه (Modes of Domination) ارضاي نيازهاي افراد (Need Satistaction) محروميت (Deprivation) مفروضات اساسی

25 كيفيت شكل گيري دنياي جديد و پيدايش نظام سرمايه داري
كيفيت شكل گيري دنياي جديد و پيدايش نظام سرمايه داري ديدگاه ماركس : در نگاه ماركس انديشه هاي انساني و ارزشهاي برخاسته از آنها منشأ و منبع اصلي دگرگونيهاي اجتماعي نيست و اين مناسبات و عوامل اقتصادي است كه آنها را به وجود مي آورد . توليد انبوه از سوي طبقه حاكم مصرف انبوه از سوي مردم با در اختيار گرفتن منابع و كار بدون كنترل داشتن بر منابع و ديگران و برداشت عقلاني از برداشت عقلاني از روابط بر روابط بر مبناي هدف – وسيله مبناي هدف - وسيله

26 جدا شدن غرب از دنیای قدیم و پارادوکس های دنیای مدرن
نخسین پارادوکس مدرنیته : اضطراب و تلاش برای رسیدن به آرامش شکل گیری یک نظام عقلانی نظام اقتصادی مدرن بوروکراسی (سازمانها و دولتها ) دومین پارادوکس مدرنیته : زهد و دنیا گرایی مصرف و دنیا گرایی سومین پارادوکس مدرنیته : عقلانیت و مدرنیته سلب آزادی انسان

27 و به عنوان يك واحد اجتماعي مشخص داراي هويت اجتماعي هستند ..
گروه هاي اجتماعي از همسازي كنشهاي متقابل اجتماعي گروه هاي اجتماعي شكل مي گيرد ؛ گروه اجتماعي را بايد از دو مفهوم ديگر وابسته به آن يعني تجمعات و دسته هاي اجتماعي تفكيك كرد ؛ گروه اجتماعي مجموعه اي از افراد هستند كه با يكديگر به طور منظم كنش متقابل دارند و به عنوان يك واحد اجتماعي مشخص داراي هويت اجتماعي هستند ..

28 ويژگيهاي گروه هاي اجتماعي
ويژگيهاي متمايز كننده گروه هاي اجتماعي از تجمعات و دسته ها عبارتند از : كنشهاي متقابل منظم ؛ منافع مشترك ؛ ساختار رسمي يا غير رسمي ؛ هويت ؛ تداوم داشتن ؛

29 انواع گروه هاي اجتماعي گروه هاي اوليه و گروه هاي ثانويه ؛
گروه هاي رسمي و گروه هاي غير رسمي ؛ گروه هاي خودي و گروه هاي غير خودي ؛ گروه هاي مرجع و گروه هاي هويت ؛ گروه هاي پايدار و گروه هاي ناپايدار ؛ گروه هاي حاكم و گروه هاي محكوم ؛ گروه هاي ذي نفع و گروه هاي غير ذي نفع ؛

30 علل تشكيل گروه هاي اجتماعي
امنيت ؛ وابستگي ؛ دستيابي به هدف ؛ كسب شهرت و مقام و موقعيت ؛ كسب احترام و احساس ارزشمند بودن ؛ قدرت و اعمال نفوذ ؛

31 فرايند شكل گيري گروه هاي اجتماعي
تجمع و شكل گيري ؛ درگيري ؛ انسجام ؛ تكامل ؛ از هم پاشيدن ؛

32 انسجام گروه هاي اجتماعي
انسجام درجه يا ميزاني است كه افراد جذب يكديگر شده و در هدفهاي گروه سهيم مي شوند . عوامل تعيين كننده انسجام گروه عبارتند از : مدت زماني كه اعضاي گروه با هم هستند ؛ سختي پذيرفته شدن در گروه ؛ اندازه يا بزرگي گروه ؛ تهديدهاي خارجي ؛ موفقيتهاي گروه ؛

33 عوامل مؤثر در عملكرد گروه هاي اجتماعي
تصور فرد از نقشي كه بايد ايفا كند ؛ هنجارها يا معيارهاي گروه ؛ اندازه يا بزرگي گروه ؛ تجانس يا همگرايي آن ؛ منابعي كه در اختيار دارد ، شامل تواناييها و ويژگيهاي شخصيتي اعضاي آن ؛

34 عوامل مؤثر در رضايتمندي اعضاي گروه
تجانس بين تصور فرد و رهبر گروه از نقش ؛ اندازه يا بزرگي گروه ؛ فراهم آمدن شرايط زير : - ماهيت كار و نياز آن به مهارت ؛ - نمود داشتن كار گروهي به عنوان كار جمع ؛ - اثر نتايج حاصل از كار گروه بر افراد ؛ - احساس استقلال و آزادي عمل داشتن در كار ؛ - باز خور مستمر گرفتن افراد در كار ؛

35 شرايطي كه از خارج بر گروه تحميل مي شود
فرهنگ حاكم ؛ ساختار اختيارات ؛ قوانين و مقررات ؛ منابع موجود ؛ استراتژي ؛ فرايند گزينش افراد ؛ شرايط فيزيكي و جغرافيايي ؛

36 نقش گروه ها در تعريف واقعيت
چه چيزي واقعيت دارد و چه چيزي واقعيت ندارد ؛ خودمان و ديگران كي هستيم و چه هويتي داريم ؛ واقعيت عقايد ما و خوب يا بد تلقي كردن هر چيز ؛ اساس زندگي ما بيش از آنكه فكر مي كنيم فردي و خصوصي است اجتماعي و مبتني بر معيارها و موازين جامعه است .

37 سازمانها و نهادها شكل گيري سازمانها چنان آرام اتفاق افتاد كه توجه كسي را به خود جلب نكرد ولي يك نوع انقلاب در زندگي انسانها و ساختارهاي اجتماعي را پديد آورد ؛ در جوامع چند وجهي و پيچيده امروز ايجاد سازمانها راه اصلي تحقق پذير ساختن خواسته ها و نيل به هدفهايي است كه آدمها به تنهايي نمي توانند به آنها برسند ؛ جامعه امروز يك جامعه سازماني است و انسان ها امروز بايد سازمانها را همان گونه بشناسند كه اجدادشان كشاورزي را آموختند .

38 دلايل اهميت سازمانها سلطه سازمانها بر تمامي ابعاد زندگي انسانها ؛
مشكلات و مسايل بسياري كه سازمانها به همراه داشته اند از قبيل : - ظهور قدرت نخبگان ؛ - تسلط روز افزون بوروكراسيها ؛ - ايجاد دوگانگي بين زندگي خصوصي و عمومي افراد ؛ - اشاعه خرد گرايي ابزاري ؛ - جلوگيري از رشد طبيعي شخصيت افراد ؛ ظاهر شدن به عنوان يك شخصيت حقوقي ؛ امتداد وجودي انسانها ( ماي توسعه يافته ) هستند ؛

39 عوامل تشكيل دهنده و اركان سازمانها
ساختار اجتماعي كه مبتني است بر روابط افراد كه از يك نظام ، چارچوب و شكل مشخصي پيروي مي كند و دو گونه است ؛ هنجاري ( ارزشها ، هنجارها و نقشها ) و رفتاري ( رفتارهاي واقعي ) ؛ نيروي انساني ( كنشگران ) ؛ تكنولوژي ( ابزارها با ابعاد نرم و سخت ) ؛ اهداف ( شرايط مطلوب و مقاصد ) ؛ محيط ( شرايط فيزيكي ، فرهنگي ، اجتماعي و تكنولوژيكي و ... ) ؛

40 ديدگاه هاي مختلف در رابطه با سازمان
ديدگاه عقلاني بسته ؛ ديدگاه طبيعي بسته ؛ ديدگاه عقلاني باز ؛ ديدگاه طبيعي باز؛

41 ماتريس ديدگاهها نسبت به سازمان
ديدگاه نسبت به سازمان طبيعی عقلايی ماهيت سازمان ماهيت جامعه نظم و طبيعت گرايی (طبيعی بسته) عقلانيت گرايی (عقلاني بسته) نظم تغيير و (طبيعی باز) (عقلاني باز) تغيير و تحول ماتريس ديدگاهها نسبت به سازمان

42 نهادها نهاد به ساختارهاي شناختي ، هنجاري و تنظيم كننده اي گفته مي شود كه به رفتارهاي اجتماعي افراد ، گروه ها و سازمانها ثبات و معني مي بخشد و داراي ويژگيهاي زير است : - پايداري ؛ - فراگيري ، عمومیت و شمول ؛ - مبتني بر نیازها و واقعيتهاي اجتماعي جاري ؛ - اجتناب ناپذيري ؛

43 از منظر ميزان تأکيد بر اهداف
انواع سازمان از منظر ميزان تأکيد بر اهداف زياد کم هدف سازمان هدف جامعه بنگاه های اقتصادی سازمان حاشيه ای نهادها سازمان ضميمه ای

44 قدرت قدرت توان بالقوه اي است كه هر فردي بر اساس آن مي تواند
تعريف قدرت : عناصر اصلي در تعريف قدرت : - توان بالقوه اثر گذار ؛ - وابستگي اثر پذير به اثرگذاز ؛ - اختيار داشتن اثر پذير ؛ قدرت توان بالقوه اي است كه هر فردي بر اساس آن مي تواند بر ديگري اثر گذاشته و او را وادار به انجام كاري كند .

45 قدرت تابع وابستگي است . مهمترين جنبه و عنصر قدرت وابستگي اثر پذير به اثرگذار است و هر چه اين وابستگي بيشتر باشد اثرگذار از قدرت بيشتري برخوردار است . وابستگي اثرپذير به اثرگذار به پندار و تصور اثرپذير بستگي دارد ؛ عواملي كه موجب وابستگي مي شوند عبارتند از : اهميت ، نايابي و غير قابل جايگزين بودن .

46 انواع قدرت قدرت دو نوع و دو گونه است :
- قدرت رسمي كه به آن اختيار و اقتدار مي گويند و بر پايه آن مي توان : الف ) دستور داد ؛ ب ) تصميم گرفت ؛ ج ) پاداش داد ؛ د ) تنبيه كرد ؛ - قدرت غير رسمي كه بر پايه آن مي توان بر ديگران نفوذ داشت و انها را رهبري كرد .

47 سوء استفاده از قدرت ( رفتار سياسي )
هنگامي كه قدرت رسمي درجهت اهداف گروهي ،سازماني و جامعه قرار بگيرد به آن اختيار و اقتدار گفته مي شود و هنگامي كه قدرت غير رسمي در اختيار اين اهداف قرار بگيرد به آن نفوذ يا رهبري گفته مي شود ولي اگر اين دو نوع قدرت يا يكي از آنها در اختيار اهداف شخصي قرار بگيرد رفتار سياسي و سياسي كاري شكل مي گيرد كه امري مذموم و غير اخلاقي تلقي مي گردد .

48 برخي از ساز و كارهاي رفتار سياسي و سياسي كاري
برخي از ساز و كارهاي رفتار سياسي و سياسي كاري دسترسي به اطلاعات و كنترل كردن آن ؛ تفرقه انداختن و حكومت كردن ؛ ائتلاف با ذي نفوذان ؛ بده و بستان ؛ اجتناب از درگيري قاطع ؛ در كمين نشستن و مچ گيري كردن ؛ بازي بوروكراتيك ؛ خود نمايي هاي لحظه اي ؛ اطاعت بي چون و چرا از مافوق ؛

49 برخي از ساز و كارهاي رفتار سياسي و سياسي كاري
برخي از ساز و كارهاي رفتار سياسي و سياسي كاري دوستانه وارد شدن ؛ عدم مشورت با افراد مورد نظر ؛ مذاكره و چانه زني ؛ كنترل منابع كمياب ؛ و ...

50 منابع قدرت منابع قدرت متنوع و نامحدود است برخي از اين منابع عبارتند از : - اختيارات رسمي ؛ - كنترل منابع كمياب ؛ - قوانين و مقررات ؛ - اطلاعات ؛ - كنترل ارتباطات محيطي

51 - كنترل داشتن بر سازمانهاي غير رسمي ؛
منابع قدرت - در اختيار داشتن ابزارهاي فني و تكنولوي هاي برتر ؛ - كنترل داشتن بر سازمانهاي غير رسمي ؛ - توانايي استفاده از نمادهاي فرهنگي ؛ - مهارتهاي كلامي ؛ - و ...

52 تضاد و تعارض افراد ؛ گروه ها و سازمانها منافع و اهداف متفاوتي دارند و تضاد ميان اين منافع و اهداف تعارض را به همراه دارد ؛ تضاد و تعارض را عدم توافق ، مخالفت يا كشمكش ميان افراد ، گروه ها و سازمانها به شمار مي آورند ؛ با استفاده از قدرت مي توان از تضاد و تعارض در جهت دستيابي به اهداف بهره برد ؛

53 ديدگاه ها نسبت به تضاد و تعارض
ديدگاه كلاسيك : تضاد و تعارض زيان آور است و اجتناب پذير، از اين رو بايد از آن جلوگيري كرد ؛ ديدگاه نئو كلاسيك : تضاد و تعارض زيان آور است ولي امري اجتناب ناپذير است و بايد آن را به حد اقل رساند ؛ ديدگاه تعامل گرايان : تضاد و تعارض در ذات خود نه خوب و نه بد است ولي در جهت دستيابي به اهداف مي تواند سودمند يا ناسودمند باشد ؛ از اين رو تضاد و تعارض كاركردي خوب و غير كاركردي آن بد است و بايد از آن جلوگيري كرد ؛

54 حل تضاد و تعارض در جهت منافع دو طرف
عوامل كليدي حل تضاد و تعارض در جهت منافع دو طرف و همسويي اهداف آنها عبارتند از : - توانمند سازي ؛ - رهبري و نفوذ ( استفاده از تاكتيكهاي نفوذ ) ؛ - قدرت ( استفاده از اختيارات قانوني و فنون مديزيت )

55 فرايند توانمند سازي توزيع قدرت تسهيم قدرت تسهيم نفوذ تحميل رأي سلطه مشورت مشاركت تفويض

56 فرهنگ فرهنگ چيست ؟ در گفت و گوهاي معمولي اغلب فراورده هاي ذهن مانند هنر ، ادبيات ، موسيقي و نقاشي و مانند آن را در نظر مي آوريم ؛ جامعه شناسان فرهنگ را وسيع تر از اين تصور معمول در نظر مي گيرند وآن را به مجموعه شيوه هاي زندگي اعضاي يك جامعه اطلاق مي كنند .

57 جامعه و فرهنگ فرهنگ به شيوه هاي زندگي اعضاي يك جامعه اطلاق مي شود
ولي جامعه به نظام روابط متقابلي اطلاق مي گردد كه افرادي كه داراي فرهنگ مشترك هستند به يكديگكر مربوط مي سازد؛ اين دو بدون يكديگر وجود نخواهند داشت .

58 فرهنگ به عنوان ” الگويي از مفروضات اساسي مشترك ”
ادگار شاين مي گويد : فرهنگ الگويي از مفروضات اساسي مشترك است كه هنگامي كه مسايل انطباق خارجي و انسجام داخلي را حل مي كنند آن را آموخته اند؛ اين مفروضات به اندازه كافي خوب عمل كرده است و به همين سبب معتبر شناخته مي شود و بنابر اين به اعضاي جديد به عنوان راه هاي درست درك كردن ، فكر كردن و احساس كردن در ارتباط با مسايل فوق آموزش داده مي شود .

59 دلايل اهميت داشتن فرهنگ
شكل دهنده رفتار اجتماعي و شخصيت آحاد جامعه است ؛ اهداف در بستر آن شكل گرفته و تحقق مي يابند‌؛ رابطه اي دو سويه با ديگر نظامهاي جامعه دارد ؛

60 كاركردهاي فرهنگ تعيين كننده استانداردها و مرزهاست ؛
نوعي احساس هويت در افراد ايجاد مي كند ؛ نوعي تعهد نسبت به چيزي به وجود مي آورد كه بيش از منافع فردي و شخصي است ؛ موجب ثبات و پايداري نظاو جامعه است ؛

61 ويژگيهاي فرهنگ در ميان افراد مشترك است ؛ هويتي تاريخي و جمعي دارد ؛
قابل انتقال است ؛ درك افراد را از جهان سامان مي دهد ؛

62 تفاوتهاي فرهنگي فرهنگ در عين برخورداري از ويژگيهاي عام مانند زبان ، هنر ، ادبيات ، مذهب و ... از ويژگيهاي خاصي برخوردار است كه به سبب آنها تفاوتهاي فرهنگي پديد آمده و فرهنگها از يكديگر متمايز مي شوند. تفاوت و تمايز فرهنگها به يكي از سه عامل زير برمي گردد : - ريشه و اصل مانند زبان ، مذهب و ... ؛ - نوع مانند فرهنگ فردگرا در مقابل جمع گرا؛ - شدت و ضعف ( ضعيف ، متوسط و قوي ) ؛

63 لايه هاي فرهنگ مصنوعات و رفتار ( بعد محسوس و خود آگاه فرهنگ ) :
فيزيكي : مانند ساختمان ، تزئينات ، لباسها و ... ؛ گفتاري : مانند داستانها ، ضرب المثلها ، تشبيهات و ... ؛ رفتاري : مانند مراسم ، تشريفات ، آداب و سنن و ... ؛ ارزشها و نگرشها ( بعد نامحسوس و نيمه خودآگاه فرهنگ ) : بايد و نبايدها ؛ هنجارها و ناهنجارها ؛ مفروضات اساسي ( بعد نامحسوس و ناخودآگاه ) : مربوط به انسجام دروني مانند ماهيت انسان ، رابطه با مردم و ... ؛ مربوط به انطباق بيروني مانند رابطه با طبيعت ، ماهيت فعاليت انسان و ماهيت واقعيت و حقيقت ؛ مربوط به هر دو مانند حريم شخصي و فيزيكي ، زبان و زمان ؛

64 ارتباطات چيست؟ بي‌گمان هر يك از ما به تناسب شخصيت و تجارب خود به اين سؤال پاسخ مي‌دهيم؛ ولي به طور خلاصه مي‌توان گفت: «ارتباطات يعني انتقال معني و تبادل پيام يا تسهيم و عمومي كردن و تجارب خود را با ديگران قسمت كردن و در معرض آنان قرار دادن».

65 ويژگيهاي ارتباطات ويژگيهاي ارتباطات را مي‌توان به شرح زير دانست :
از خود و تصويري كه از خود داريم آغاز مي‌شود؛ با كد، رمز و سمبلها سر و كار دارد (مبتني بر رمزگذاري و رمزگشايي است.)؛ يك فراگرد (فرايند) است؛ دو طرفه است؛ مي‌تواند ارادي يا غيرارادي باشد؛ انواع و اقسامي دارد. (كلامي ـ غيركلامي، يا خود ـ ديگران و ...)؛ نظام‌مند است؛ هدفمند است؛

66 شكل شماره 1 : مدل فرايند ارتباطات
فرستنده (كنشگر) رمزگزاري پيـام مجراي پيـام رمزگرمزگشايي شايي گيرنده پارازيت حلقة بازخور شكل شماره 1 : مدل فرايند ارتباطات

67 اهداف ارتباطات اهداف ما از برقراري ارتباطات عبارتند از: تبادل اطلاعات ؛ اثرگذاري ؛ لذت بردن ؛ ارضاء نيازهاي اجتماعي (حس تعلق، حس دوست داشتن و ...) ؛

68 مدل ارتباطات كمال آدمي و موفقيت او در زندگي در گرو برقراري ارتباط موزون و هماهنگ در ابعاد چهارگانه‌اي است كه در مدل زير نشان داده شده است: خدا ديگران طبيعت انسان خود

69 نكات قابل توجه در مدل : انسان خواه ناخواه در اين ارتباط چهارگانه مؤثر يا متأثر خواهد بود و ارتباطاتش در چنين فضايي در هر بعد روي ابعاد ديگر اثر گذاشته يا از آنها متأثر مي‌شود ؛ خط ممتد، انسان يك بعدي و توسعه نايافته یا در ابعاد محدود توسعه‌يافته و خط بريده، استعداد انسان براي دستيابي به كمال شايسته و حقيقي را نشان مي‌دهد ؛ ارتباطات كارآمد و اثربخش بر اساس ايجاد توازن و تقارن يا هماهنگي بين اين ابعاد است ؛ يعني كمال آدمي به آن است كه بتواند با نزديك شدن به يك بعد، از ابعاد ديگر غفلت نورزيده و دور نشود ؛ معني‌دار بودن ارتباطات با خود، طبيعت و ديگران در گرو برقراري ارتباط با خداوند است و اگر اين بعد تحقق نيابد آدمي آن گونه كه بايسته و شايسته است نمي‌تواند به اهداف مورد نظر از ارتباطات دست يابد ؛

70 بنابراين ارتباطات چهار نوع است:
ارتباط با خود ارتباط با طبيعت ارتباط با ديگران ارتباط با خدا

71 ارتباط با خود ارتباطات مؤثر با خود كليد موفقيت انسان در زندگي است ؛
ارتباطات مؤثر با خود كليد موفقيت انسان در زندگي است ؛ در ارتباطات با خود، اولين سؤال اين است كه «كدام خود»؟ الف) براساس بينشهاي ديني و عرفاني، ما در جهان گرفتارغربت هستيم و در اسارت يك خود پندارين و دروغين كه ازآن به «نفس» نيز تعبير شده است، گرفتار آمده‌ايم؛ عوامل اصلي تقويت‌كنندة اين خود دروغين و ناجنس كه ما را از كمالات شايسته باز مي دارند عبارتند از: خشم و شهوت كه بايد آنها را شناخت و تحت كنترل عقل و وحي قرار داد.

72 ارتباط با خود ب) اولين گام در ارتباطات با خود به دست آوردن تصوير مطابق با واقع از خويش است. در غير اينصورت تصوير آدمي از خود دو حالت پيدا مي‌كند: 1- كوچكتر از واقعيت است كه در نتيجه دچار خودكم‌بيني و احساس حقارت مي‌شود و نتيجة خودكم‌بيني نيز نفرت و خشم خواهد بود. 2- بزرگترازواقعيت انسان است كه درنتيجه دچار خودبزرگ‌بيني و غرور مي‌شود. نتيجة خودبزرگ‌بيني نيز شهوت و خواستن آزمندانه خواهد بود.

73 ارتباط با خود در نتيجه حاكميت هر يك از تصويرهاي غيرواقعي (خودبينانه يا خود كم‌بينانه) يا هر دو، آدمي تصوير واقعي از خود را از دست مي‌دهد يعني يا خود را پست و حقير به شمار مي‌آورد و نفرت در او پديد مي‌ايد و يا خود را بزرگ و برتر از همه مي‌شمارد كه اين نيز «بندگي خواستن از خلق جهان» را به همراه دارد؛ به ديگر سخن در اين دو حالت آدمي از شخصيتي برخوردار خواهد شد كه يك روي آن خواستن آزمندانه يا شهوت و روي ديگر آن نفرت و خشم است و اين دو روي سكه نيز شخصيت كاذب يا خود غيرواقعي او را شكل داده و او را از خود واقعي دور مي‌سازد.

74 تصویر مطابق با واقع از خود
ج) به تعبير يكي از صاحبنظران، ارتباطات انسانها با يكديگر مبتني‌بر سه تصوير است : تصوير از خود؛ تصوير از طرف مقابل؛ تصوير از اينكه طرف مقابل او را چگونه مي‌بيند؛ ديگران نيز براساس اين سه تصوير با ما ارتباط برقرار مي‌كند، بنابراين ارتباطات انساني مبتني‌بر اين شش تصوير است كه هر يك از اينها نيز مي‌تواند مطابق با واقعيت، كوچكتر يا بزرگتر از آن باشد. عدم تطابق هر يك از اين تصويرها با واقعيت از اثربخشي ارتباطات مي‌كاهد .

75 تصویر مطابق با واقع از خود
و اگر هيچيك از اين تصاوير با واقعيت انطباق نداشته باشد، در چنين حالتي است كه زندگي ما نيز براساس واقعيت شكل نمي‌گيرد و ادامه پيدا نمي‌كند، بلكه در لابه‌لاي الفاظ و توصيفهاي ارزشي ديگران كه سر و كارشان با ظواهر است شكل مي‌گيرد و محركهاي ما نيز همين امور پوچ و بيهوده خواهد بود و به تعبير مولوي زندگي خودمان را بر پاية خيالات استوار مي‌كنيم: برخيالي صحلشان وجنگشان بر خيالي نامشان و ننگشان نيست‌ وش ‌باشدخيال اندر جهان تو جهاني بر خيالي دان روان

76 براي برقراري ارتباط مؤثر با خود چه بايد كرد؟

77 براي برقراري ارتباط مؤثر با خود بايد الگوگيري كرد و دريافت كه
پاسخ : براي برقراري ارتباط مؤثر با خود بايد الگوگيري كرد و دريافت كه رمز ارتباط مؤثر داشتن ديگران با خودشان در چيست؛ زيرا : اين يك اصل است كه: « اگر كسي موفق شده است كاري را انجام دهد ما هم مي‌توانيم آن كار را انجام بدهيم؛ به شرط آنكه بدانيم او چگونه عمل كرده است و از او الگوگيري كنيم .»

78 الگو گیری از افراد موفق 1- باورهاي مولد داشته باشند.
افرادي كه موفق بوده‌اند و جهان را به پيش برده‌اند : اغلب در الگوگيري حرفه‌اي بوده‌اند؛ چگونگي صرفه‌جويي در زمان و ذخيره‌كردن آن را مي‌دانستند؛ و در نتيجة رعايت دو مورد فوق سه چيز را در سرلوحة كارهاي خود قرارداده بودند : 1- باورهاي مولد داشته باشند. 2- حالتهاي ذهني مناسبي براي خود ايجاد كنند. 3- براي خود تجربيات معنوي پديد بياورند؛

79 باورهاي مولد برخي باورهاي مولد عبارتند از :
هر رويدادي در جهان دليلي دارد و در خدمت آدمي است ؛ چيزي به نام شكست وجود ندارد و تنها نتايج وجود دارند ؛ هر چه رخ مي دهد مسؤوليتش با ماست ؛ براي استفاده و به‌كارگيري هر چيزي ضرورت ندارد كه تمام جزئيات آن چيز را بدانيم ؛ افراد و آدمها بزرگترين منبع برای موفقیت ما به شمار مي‌آيند ؛ كار هم مانند بازي است ؛ هيچ موفقيتي بدون تعهد تضمين نمي‌شود ؛

80 براي هدايت و كنترل رفتارها بايد حالتهاي ذهني را كنترل كرد
حالتهاي مناسب ذهني براي ايجاد حالتهاي مناسب ذهني دو عامل را بايستي در شكل‌دهي حالت ذهني مورد نظر قرار داد: چگونگي ارايه دنياي خارج در ذهن كه نقشه‌هاي ذهني يا جلوه‌هاي دروني ناميده مي‌شود ؛ وضعيت و چگونگي استفاده از فيزيولوژي ؛ سيستم جلوة دروني و فيزيولوژي با يكديگر تعامل دارند و بر يكديگر اثر گذاشته و از يكديگر متأثر مي‌شوند. براي هدايت و كنترل رفتارها بايد حالتهاي ذهني را كنترل كرد و براي هدايت حالتهاي ذهني بايد سيستم جلوة دروني و فيزيولوژي را هدايت و كنترل كرد.

81 سازماندهي ذهن و كنترل حالتهاي ذهني
براي سازماندهي ذهن و كنترل حالتهاي ذهني بايد بدانيم كه : توان آدمي براي انجام هر كاري مبتني‌بر توان او درهدايت سيستم عصبي اوست ؛ برخي از حالتها و نقشه‌هاي ذهني يا تصاوير نيروبخش هستند و موجب پديد آمدن قدرتهاي شخصي خواهند شد و برخي از آنها فلج كننده و مخرب هستند ؛ شناخت حالتهاي ذهني رمز شناخت تغيير و كسب فضيلت و موفقيت است ؛ رفتارهاي آدمي برخاسته از حالتهاي ذهني اوست ؛ حالتهاي ذهني حاصل جمع تمامي تجربيات آدمي در هر مقطع زماني است ؛ تفاوت انسان‌هاي موفق با انسان‌هاي ناموفق در اين است كه دستة اول همواره مي‌توانند خود را از نظر ذهني در حالتي قرار دهند كه آنان را در كسب موفقيت كمك كند ؛

82 بنابراين مي‌توان گفت كه:
هر چيزي كه انسان طالب آن است يك حالت ذهني است كه در خود ايجاد كرده است . طالب هر چيــز اي يـار رشيـد غير آن چيزي كه مي‌جويد نديد

83 جلوه‌هاي وضعيت نامناسب ذهني
برخي از جلوه‌هاي وضعيت نامناسب ذهني و عواملي كه اين وضعيت را تثبيت مي‌كند را مي‌توان چنين برشمرد : قانع شدن به فهرستها و عناوين غفلت از متن وجود و واقعيت خود ؛ شلوغ و مبهم نگهداشتن دفتر خود تا او را دارنده به حساب بياورند؛ هميشه به آنجا انديشيدن و غفلت از اينجا ؛ حفظ وضعيت موجود ؛ حالت دفاعي داشتن و توجيه‌گري ؛ از منظر خودبيني به زندگي نگريستن ؛ علم را نه به عنوان چراغ بلكه به عنوان يك كالاي نمايشي يا پروراندن شخصيت ثانوي گرفتن ؛ ذهن بازاري داشتن ؛

84 جلوه‌هاي وضعيت نامناسب ذهني
همواره به پسند و ناپسند ديگران انديشيدن ؛ تهي بودن از درون و منشأ حركت را بيرون قرار دادن ؛ تبعيت از ضرورت «چيزي بودن» و «چيزي شدن» كه جامعه القاء مي‌كند ؛ تعبيري نگريستن به عالم ؛ بي‌خبري از سرمايه‌هاي خود ؛

85 مفروضات ما دربارة طبيعت چيست؟
ارتباط با طبيعت مفروضات ما دربارة طبيعت چيست؟ طبيعت گنجينه‌اي محدود است و نعمتهايش همين است كه ظهور و بروز دارد و بايد به آن قانع شد. ( مفروضات قدما در رابطه با طبيعت ) ؛ طبيعت گنجينه‌ اي نامحدود است و مي‌توان هر گونه و به هر مقدار كه خواست آن را به خدمت گرفت و مورد استفاده قرار داد. ( مفروضات دنياي مدرن در رابطه با طبيعت ) ؛ طبيعت گنجينه‌اي نامحدود است ولي نمي‌توان هر گونه و به هر مقدار كه خواست آن را به خدمت گرفت بلكه قواعد و قوانيني دارد كه با توجه به آنها بايستي با آن به تعامل پرداخت. ( مفروضات ما به عنوان مسلمان ايراني در رابطه با طبيعت ) ؛

86 اهداف ما در رابطه با طبيعت
ما در ارتباط با طبيعت : لذت مي‌بريم زيرا بخشي از وجودمان در آن ريشه دارد. (از آن برخاسته و به آن بازمي‌گرديم) ؛ نيازهايمان را برآورده مي‌سازيم و معيشتمان را سامان مي‌دهيم ؛ بر آن اثر گذاشته و كمبودهايش را جبران مي‌كنيم تا با آن پيوند بيشتري بيابيم ؛ آن را منبع شناخت قرار داده و با تكيه بر آن به علم و صنعت دست مي‌يابيم ؛ با شناخت آن به شناخت بهتر خود و ديگران و خداوند پي خواهيم برد .

87 ارتباط با ديگران ما در ارتباط با ديگران بايد بدانيم كه كنشها يا رفتارهايمان : هدفدار است (خواسته يا ناخواسته) ؛ با انتخاب وسيله همراه است ؛ مبتني‌بر مفروضات است ؛ همراه با عواطف و احساسات است ؛ مبتني بر ارزشها و آرمانهاست ؛ در موقعيتهاي مختلف صورت مي‌گيرد‌ ؛ مبتني بر شيوه‌هاي خاصي از كسب آگاهي در رابطه با طرف مقابل است؛

88 ارتباطات يا كنشها و واكنشهاي كلامي و غيركلامي
ارتباطات يا كنشها و واكنشهاي ما كلامي يا غيركلامي است : ارتباطات ( كنشها و واكنشها ) کلامی : ارتباطات ( كنشها و واكنشها ) غیر کلامی : كنشها و واكنشها يا رفتارها و ارتباطات كلامي به مجموع ارتباطات گفتاري و نوشتاري اطلاق مي‌شود. كنشها و واكنشها يا رفتارها و ارتباطات غيركلامي به مجموع ارتباطات آوايي (لحن، طنين صدا و ...) و ارتباطات غيرآوايي (حركات، نشانه‌ها و ...) گفته مي‌شود كه با وسايلي غير از زبان ظاهر ‌مي‌گردد.

89 وظايف رفتارهاي غيركلامي
سه وظيفه اصلي رفتارهاي غيركلامي عبارتند از: جايگزين رفتارهاي كلامي مي‌شوند؛ در جهت رد رفتارها و پيامهاي كلامي عمل مي‌كنند؛ رفتارهاي كلامي را تقويت مي‌كنند؛

90 ارتباطات رو در رو در ارتباط رو در رو :
7 % از معني با پيامهاي كلامي ارسال مي‌شود؛ 38% از معني با نشانه‌هاي آوايي ارسال مي‌شود؛ 55% از معني با حركات و حالات چهره ارسال مي‌شود؛

91 اهمیت كنشهاي متقابل اجتماعي ( ارتباطات با ديگران )
الگوهاي رفتاري و شخصيت ما را شكل مي‌دهند ؛ فرهنگ را شكل مي‌دهند ؛ تصوير منطقي و مناسبي از تعاملات اجتماعي ارايه مي‌دهند ؛ نظامهاي اجتماعي را قابل فهم مي‌سازند ؛

92 ارتباطات آموختني است . روشهاي آموختن عبارتند از: روش شرطي كلاسيك ؛
روش ابزاري بر پايه تقويت رفتار ـ در مقابل خاموش‌سازي ( قطع عامل تقويت ) و ارتباط ‌گريزي ( سركوب عامل تقويت ) است ؛ يادگيري اجتماعي ؛ شناخت مهارتهاي ارتباطي ؛

93 عوامل مؤثر در ارتباطات با ديگران
وضعيتهای بودن ( فضاي حمايتگرانه و مثبت‌نگری) ؛ گوش دادن مؤثر ؛ خودگشايي و بازخور (پنجرة جوهری) ؛ حالتهای شخصيت ؛

94 وضعيت بودن (فضای حمايتگرانه و مثبت‌نگري)
وضعيت بودن (فضای حمايتگرانه و مثبت‌نگري) انسانها به طور معمول در ارتباط با ديگران در چهار وضعيت قرار دارند : خود را خوب مي‌دانند و ديگران را بد (خود بزرگ‌بين) ؛ خود را بد مي‌دانند و ديگران را خوب (خود كم‌بين) ؛ نه خود را خوب مي‌دانند و نه ديگران را (پوچ‌گرا) ؛ هم خود را خوب مي‌دانند و هم ديگران را (شخصيت سالم) ؛

95 وضعيت آخر )شخصيت سالم ( تنها در وضعيت آخر است كه فضاي حمايتگرانه
وضعيت آخر )شخصيت سالم ( تنها در وضعيت آخر است كه فضاي حمايتگرانه و مثبت براي برقراري ارتباط اثربخش پديد مي‌آيد.

96 مهارت خوب گوش دادن

97 تفاوت‌های شنيدن و گوش دادن
گوش‌‌دادن ذهنی ادراك (Perception) ارادی شنيدن فيزيكی احساس (Sensation) غيرارادی

98 انواع گوش دادن تلاش براي درك منظور و تعابير پس كلام ظاهري
گوش دادن سرسری : فكر كردن به چيزي ديگر و شنيدن حرف‌هاي گوينده حضور فيزيكي و عدم حضور رواني گوش دادن عادي يا منفعل : عادت گوش دادن تكرار يك رفتار و الگوي ثابت گوش دادن ناآگاهانه عدم تلاش براي دريافت بهتر مطلب گوش دادن مؤثر يا فعال : تلاش براي درك منظور و تعابير پس كلام ظاهري دادن باز خور و پاسخ به موقع و مناسب درك تمايلات ، افكار و انديشه‌هاي گوينده گوش دادن همراه با همدلي : مؤثر ترين و مشكل‌ترين شنونده خود را به جاي گوينده قرار مي‌دهد همسو كردن دنياي درون با دنياي گوينده گذشتن از خواسته‌ها و تمايلات فردي و دروني

99 راهنماهای عملی برای گوش دادن مؤثر
سكوت ، تمركز و توجه سكوت كرده و فكر و ذهن خود را متمركز و متوجه سخنان گوينده نماييد و سعي كنيد علاوه بر حضور فيزيكي ، حضور رواني نيز داشته باشيد . تلاش و انرژی گوش دادن مؤثر جزء مهم زندگي كاري شما و ابزار برقراري ارتباط با زيردستان است و نياز به تلاش و همت اضافي دارد . احترام و علاقه هنگام گوش دادن از هر نوع گفتار و رفتاري كه از آن بي‌‌توجهي استنباط شود دوري كنيد . حق شنوي و حق خواهي « فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه » به بندگاني بشارت ده كه حرف‌ها را گوش داده وقول‌هاي نيكو را پيروي مي‌كنند.

100 همراهي و هم نوايی حوصله ، صبر و شكيبايی همدلي و هم فكری باز خور شفاهی

101 خودگشايی و بازخور (پنجرة جوهاری)
دو تن از صاحب‌نظران ( جوزف لوفت و هری اینگهام ) شخصيت افراد را در ارتباط با ديگران از جهت شناخته يا ناشناخته بودن به چهار بخش تقسيم كر‌ده‌اند كه در شكل زير قابل مشاهده است: خودمان شناخته ناشناخته ناشناخته عمومي شناخته ديگران خصوصي كور ناشناخته

102 بسط و توسعه شخصيت افراد با دو مكانيزم مي‌توانند بخش عمومي شخصيت خود را بسط داده و به ارتباطات اثربخش با ديگران بپردازند: خودگشايي بازخور

103 ويژگيهاي خودگشايي : موجب شناخت بهتر خود مي‌شود؛
موجب توسعة شخصيت مي‌شود؛ روابط را با ديگران بهبود مي‌بخشد؛ نگرش مثبت را در خود و ديگران به وجود مي‌آورد؛

104 راهنماييهايي برای خودگشودگي مؤثر
بايد دو طرفه باشد؛ متناسب با زمان و مدت ارتباط باشد ؛ متناسب با حال طرف مقابل باشد؛ به موضوع مورد بحث مربوط باشد ؛

105 ويژگيهاي بازخور ارزش اطلاعاتي دارد؛ موجب توسعة شخصيت مي‌شود؛
به تقويت برخي رفتارها و تضعيف برخي ديگر مي‌انجامد؛ عامل نفوذ و اثرگذاري بر ديگران است؛

106 راهنمايی هايی برای بازخور مؤثر
بايد بموقع باشد؛ با عبارات مثبت و همراه با ايجاد احساس امنيت باشد؛ بايد از سوي طرف مقابل درك شود؛ در موارد بازخور منفي فرد به طور مستقيم مورد خطاب قرار نگيرد؛

107 حالتهاي شخصيت شخصيت هر فرد مجموعه‌اي از الگوهاي رفتاري است كه در طي زمان شكل گرفته و به صورت عادت درآمده است.

108 حالات من من والديني بزرگسالي كودكي عیب جو : پرورشي : تحلیلگر : شاد :
به رفتار و شخصيت افراد حمله مي‌كند ؛ احساس مي‌كند ذاتاً خوب نيست ؛ بسيار ارزشياب و قضاوت‌گر است ؛ براي خود وديگران تعيين تكليف مي‌كند ؛ پرورشي : قسمتي از شخصيت يك فرد است كه ديگران را درك كرده و به آنها توجه مي‌كند ؛ رفتار ديگران را جهت مي‌دهد و آنها را تحقير نمي‌كند ؛ تحلیلگر : رفتارهاي منطقي، معقول، گويا و غيراحساسي را برمي‌انگيزد. چنين رفتارهايي با تحليل‌هاي فرد، قدرت حل مسأله و تصميم‌گيري منطقي وي شناخته مي‌شوند. شاد : كارهايي را انجام مي‌دهند كه به آن تمايل قلبي دارند. رفتارشان به كسي يا چيزي لطمه‌اي نمي‌زند. مخرب : كارهايي را انجام مي‌دهند كه به آن تمايل دارند، رفتارشان به خودشان، محيط يا ديگران صدمه مي‌زند. حالات من والديني بزرگسالي كودكي من

109 و فرد را در ارتباط با ديگران موفق و اثربخش مي‌سازد.
شخصيت سالم غلبه هر يك از حالتهاي سه گانه نشانه نقص است و محدوديت ارتباطي به همراه خواهد داشت و تركيب هر سه حالت و تجلي آنها در موقعيتهاي مناسب از نشانه‌هاي شخصيت سالم است و فرد را در ارتباط با ديگران موفق و اثربخش مي‌سازد.

110 انواع ارتباطات با ديگران
ارتباطات با ديگران با توجه به حالتهاي من سه‌گونه است : ارتباطات باز ارتباطات بسته ارتباطات ضمني

111 ارتباطات باز به ارتباطی اشاره دارد كه مبتنی ‌بر حالتهای زير است:
من كودكي با من كودكي من بزرگسالي با من بزرگسالي من والديني با من والديني من والديني با من كودكي

112 ارتباطات باز ناسودمند بايد توجه داشت كه برخي از ارتباطات باز سودمند نيستند؛ براي مثال: من والديني عيب‌جو با من والديني عيب‌جو من والديني عيب‌جو با من كودكي مخرب سازگار يا ناسازگار

113 ارتباطات باز سودمند براي ارتباطات باز سودمند بايد در حالتهاي زير قرار گرفت : من كودكي شاد با من كودكي شاد ؛ من بزرگسالي با من بزرگسالي ؛ من والديني ارشادي با من والديني ارشادی ؛ من والديني ارشادي با من كودكي شاد ؛

114 ارتباطات بسته ارتباطات بسته به ارتباطاتی گفته مي‌شود كه پاسخها يا نامناسب است و يا غيرقابل انتظار؛ براي مثال: من بزرگسالي با من والديني عيب‌جو ؛ من والديني عيب‌جو با من كودكي شاد ؛

115 ارتباطات ضمني نوعي از مراوده است كه شخص در ظاهر يك پيام مي‌فرستد ولي در ضمن آن پيام ديگری را مورد نظر دارد. در واقع در اين نوع از ارتباطات شخصی از يك حالت از خود كنش نشان داده و عمل مي‌كند و انتظار دارد كه از حالت ديگری واكنش ببيند. مثال: از حالت من كودكي شاد يا مخرب ، من والديني ارشادي را مورد خطاب قرار دادن و از حالت بزرگسالي انتظار پاسخ داشتن.


Download ppt "جامعه شناسي عمومي."

Similar presentations


Ads by Google